ای همراه بهترین روزهای زندگیم
نبودنت را باور نمی کنم
با اینکه می دانم محال ترین آرزوی من بوده ای
ای همسفر جاده تنهاییم
دیری است که به امید با تو بودن نفس می کشم
و به انتظار دیدار تو زنده ام
با اینکه بارها گفته ای دیگر برنمی گردی
ای هم درد با غصه هایم
هنوز هم شریک لحظه های غم و شادی من هستی
و من هنوز هم با کسی جز تو درد دل نمی کنم
با اینکه می دانم در کنارم نیستی
ای همدل با قلب شکسته ام
قلبم برای تو می تپد
و تنها تو می توانی مرهمی بر زخمهای کهنه اش باشی
با اینکه تو خودت قلبم را شکسته ای
ای همزبان بی صداترین فریادهایم
حتی وقتی سکوت تنها حرفی است که برای گفتن دارم
عشق تو را با تمام وجود فریاد می کشم
با اینکه می دانم گوشهایت صدای بی صدای دردهایم را نمی شنوند
ولی تو هر چه بی اعتناتر باشی من عاشقتر می شوم
من هنوز به عهد روز اول دوستی پایبندم
من هنوز هم به اندازه روز اول دوستت دارم
شاید هم خیلی بیشتر...
یه زمینی داشت به آسمون نگاه می کرد – چه حالی داشت – آسمون خیلی خیلی تاریک بود
مثل زندگی خودش – تاریک تاریک – داشت با آسمون حرف می زد - زمینی
می گفت :
آسمون دلم گرفته – آسمون تو چی تو هم دلت می گیره؟ - آسمون چیزی نمی گفت زمینی نمی دونست شاید یکی تو آسمون حرفاشو بشنوه – آره شنیده بود – یه ستاره کوچولو صدا زد آهای زمینی آهای زمینی – دستتو بده بیا بالا – زمینی گفت کجا بیام تاریکی تاریکیه دیگه – گفت نه تو بیا من دلتو روشن می کنم نمی زارم غصه تو دلت بره
گفت نشونت میدم زندگی همش تاریکی نیست نشونت می دم زندگی قشنگه
زمینی خندید – گفت کجای زندگی قشنگه – همش دورویی پول دوروغ شهوت .....
کو عشق – پس عشق چی میشه – زندگی بدونه عشق همش تاریکیه – ستاره خندید
گفت عشق به چی؟ - گفتم ستاره مگه ستاره ها عاشق نمی شن؟ - گفت عاشق؟
اینا تو کتاباست – همش داستانه – اون نفهمید که من تو کتابا نبودم - نه شایدم داستان بودم – گفت زمینی دستتو بده بیا بالا – ستاره من نمی تونم بیام اونجا خیلی بالاست لیاقت می خواد – گفت تو بیا اون با من – ستاره طنابشو انداخت – زمینی می گفت می ترسم ستاره گفت از چی – از بلندی – من پشتتم نترس – ستاره ولش نکنی خطرناکه – ستاره می خندید – زمینی رفت بالا رفتو رفت – صدا زد ستاره ستاره – فکر کرد حتما ستاره نشنیده – رسید بالا – ستاره ستاره کجایی – نبود نه نبود – حتما می یاد – منتظر شد
خیلی خیلی – باز صدا زد شاید بشنوه – نه نشنید – داشت می اومد پایین – صدای ستاره اومد – زمینی کجایی من منتظرم – زمینی خوشحال شد – رفت بالا – ستاره کجایی – بازم نبود – بغض زمینی ترکید – هیچی نگفت - اومد پایین – نه اون بالا ها جای اون نبود زمینی جاش رو زمینه – باز ستاره اومد – داد زد آهای زمینی – زمینی فکر کرد حتما اومده از دلش در بیاره – اومده بگه زمینی ناراحت نباش – می دونم خیلی غصه ات گرفت
نه نه می دونی ستاره چی گفت – گفت آهای زمینی – چرا نیومدی – چرا – – زمین هم واسه تو زیاده – باید بری زیر زمین – نمی دونم چرا اومد چرا رفت ؟ ستاره نمی دونست دل زمینی می گیره ؟ - زمینی گریه می کرد – به زیره زمین فکر
می کرد – آره اونجا آرومش می کرد
سلام
بابا جیگرم کباب شد اخه چرا انقدر غمگین.بی خیال.من ویدام یه سایت هم دارم.امیدوارم بتونم دوست خوبی واست بشم.به سایتم سر بزن
اگر سخن گفتن نقره است٬سکوت کردن طلاست.
نمی دونم چی بگم ولی اینو بگم که من ۳ ساله این حس رو دارم. تازه اون موقع هیچکس کنار من و با من نبود و من هم فقط یک بچه ی تنها بودم. اما جنگیدم. جوونیم پاشید ولی نذاشتم خودم بپاشم. خدا رو شکر. هر وقت خواستی و تونستی بگو تا مفصل باهم صحبت کنیم.
الان فقط استراحت کن. شاید بگی دیوونه آخه مگه می شه استراحت کرد؟
خب بنویس و از روش بخون. یکی رو پیدا کن و باهاش درد دل کن. البته نه هر کسی رو.در ضمن! هیچ وقت راز دلت رو به همه نگو. چون (همیشه همه چیز اونی نیست که تو فکرشو می کنی
بازم سلام.خواستم بگم که خیلی دوستای خوبی داری.نظراتشونو بخون.خیلی خوبه.رو من تاثیر گذاشت .تورو نمی دونم؟
گریه کردم.
ولی همش از خودم می پرسم که چرا گریه می کنی؟
خیلی تنهام.خیلی
میدونم باورت نمیشه. ولی من به خاطرش خود کشی کردم.ولی زنده موندم.کاش میمردم.لعنت به عشق.لعنت به من.لعنت به همه.
خوش باش
همیشه به یادش باش.ولی نذار که کل زندگیت رو بگیره
سلام وبت عالیه و قشنگ منم یه زمانی عاشق بودم عشقم رفت رفت و برای همیشه تنهام گذاشت با خودم تنها موندم و سختی هام و زندگیم
وقت کردی به من هم سری بزن خوشحال میشم
ندانم دادگاه عاشقان را ندانم قاضی دل دادگان راوگرنه من شکایت می نمودم که زندانی کنند نا مهربان را.
یاسمین جان>
در غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب است محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست...........
- الا ای باد شبگیری پیام من به دلبر بر
بگو آن ماه خوبان را که جان با دل برابر بر «رابعه بلخی»
- رابطه عاشق و معشوق رابطه ی عجیبیه که درک اون برای کسانی که چنین تجربه ای نداشته اند خیلی مشکل و پیچیده است.
- کی زمان آن فرا می رسد که همه ی روزم
همان دمی باشد که
در سراپرده ی تو بیارامم
بر بستری از عطر گل ها.
تو غنوده باشی و من بانگ برآورم :
ای نازنینِ ماه سیما
ای ابروکمانِ نیک خو !
مهربان باش با من !
آه ! کی می رسد آن زمان ؟ ...
«شرینگار اساشتاکا»
- جالبتر آنکه که هر کس پا در این میدان نهاده، دیگر حاضر به ترک آن نشده است، چنانکه سعدی می گوید:
عاشقان کشتگان معشوقند
هر که زندست در خطر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
کس ندانم که دل بدو ندهد
مگر آن کس که بی بصر باشد
عاقلان از بلا بپرهیزند
مذهب عاشقان دگر باشد
پای رفتن نماند سعدی را
مرغ عاشق بریده پر باشد
- البته بعضی ها هم ناخواسته گرفتار می شوند و ماندگار:
- بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت ...
«حسین پناهی»
- کلام آخر را به شعری از حضرت حافظ ختم می کنم:
- ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
- زنده باشی به عشق، پایدار در کوی دوست!
اگر روزی عاشق شدی
قصه ات را برای هیچ کس بازگو مکن.
اینروزها
چشم حسودها
به دود اسپند
عادت کرده است . . .
.
.
مجد عزیز ممنون بابت اینهمه وقتی که میذاری...
دلت شاد
نبودن تو خنده هایم را دزدیده ،نبودن تو مرا به بغضی ناتمام رسانده،باشد آنقدر ناز کن تا این یک ذره نور هم نیست شود،باشد آنقدر ناز کن اگر روزی دم دمای مرگم آمدی دیگر چشمی برایم نمانده باشد که با آن کوچه را برایت چراغانی کنم.این بودن اما نبود نت چه آتشی است بر جان بیقرار و پر گریه ام.این کی و کجا و پس چه شدهای هر روزه چه می کند با من.هر شب با این خیال خوش خواب می روم که می آیی و شبهای تاریکمان را مانند روز آفتابی می کنی.باشد دیگر هیچ نگو..................
منم امیدوارم به آرزوهات برسی.دعات میکنم خانومی
بهم سر بزن.نمیدونم چرا دوست دارم
سلام یاسمین جان
هیچ کدوم از باور ها و دانسته ها از آغاز وجود نداشتند. روزی به وجود آمدند، شاید روزی هم باید بروند و باوری جدید جای اونا رو بگیره. پس اگه شک کردی اون باور رو فراموش کن و از دانسته و یا اتفاق جدید با آغوش باز استقبال کن.
در واژهنامهی خاکهای بیاحساستان، من آبی را«رنگ زندگی»یافتم.آبی را فراتر از رنگ دریا و بس زیباتر از آبی آسمان شهر وصف کرده بودند...
نظراتتان بر توان قلممان میافزاید[خونسرد]
سلام یاسمینم
نماز روزهات قبول باشه.خیلی التماس دعا باسمون خیلی دعا کن.
زیبا بود.
شاد و موفق باشی
**************************************سارا*****
یاسمین خانوم اینجوری نمیشه من دلم شاد نیست نمی خوام ...
سلام یاسمین جون
ببخشید دیر اومدم مثل همیشه پر احساس
راستس نماز روزت قبول
زندگی هنر نقاشی کردن است. بدون استفاده از پاک کن. سعی کن همیشه طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته بر می گردی نیازی به پاک کن نداشته باشی.
سلام دوست خوبم، خیلی زیبا می نویسی.
موفق باشی.
سلام.
این روزا نمی دونم چرا انقدر حالم بده..
سلام
امیدوارم که همیشه خوب باشی
ولی من وضع کلیت و نخواستم!!! ها ؟ چرا من این قدر فزولی بیجا میکنم
فک کنم این سری بیای بگی به توچه
مگه تو کاروزندگی نداری به من گیر دادی
خلاصه هنوزم قرص نمی خوری؟
دلت شاد و غم هات کوتاه (این و چدید یاد گرفتم)
زندگی زیباست و این زیبایی به دیدگاه ما بستگی داره.
امیدوارم رؤیاهات به حقیقت بپیونده.
ساده نبود گذشتن از تو برام
ساده نبود کوچ تو از لحظه هام
ساده نبود قصه بی تو بودن
ساده نبود هق هق شب گریه هام
چه ساده دل بریدی اشک منو ندیدی
خطی رو خاطرات قشنگمون کشیدی
اما به انتظار برگشتنت میمونم
شب تا سحر به یادت غزل غزل میخونم
چه عاشقونه خوندم چه بی بهونه رفتی
ناباورانه موندم که بی نشونه رفتی
اما به انتظار برگشتنت میمونم
شب تا سحر به یادت غزل غزل میخونم
سلام خوبی؟
بدترین شکل دلتنگی آن است که در کنار او باشی و بدانی هر گز به او نخواهی رسید...
فعلآ
سلام یاسی جان
ممنون که اومدی
مث همیشه مرسی
سلام وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم از وبلاگ من تبلیغ کنی و لگوی من را داخل وبلاگت کپی کنی با تشکر
سلام دوست خوبم .. [گل][گل]
حنوش باز هم سفره ی دلش رو باز کرده .........
منتظریم
عزیز من ...
هنوز نمی دانم چگونه شد که موج، مرا به پای تو انداخت...
قاتل من با پایی برهنه بر ورودی قلبم می رقصد...
از کجا آمده ای...
چگونه آمده ای...
چگونه مرا دست خوش طوفان سهمگین چشمانت کرده ای...
سلام مهربان عاشق
ممنون از خضور گرمت . من منتظر ت شنیدن صدای گرم عشقت هستم نازنینم . شاد باشی
وبلاگ ساراناقلا بعد از 10 ماه به روز شد!!! [تعجب]
http://sara-naghola.blogsky.com/ [قلب]
سلام به تو که همچنان....
خوبی گل تنهاو بدون باغبون؟
التماس دعا از عاشقی دلشکسته آرزویم.
گفته بودی منظورم از این نوشته هاچیه؟جوابتو خواستی برو نگاه کن.یاسمین خیلی احساس خستگی وتنهایی دارم علی رغم اینکه دوربرم شلوغه با...ولی انگار دچار یاس فلسفی شدم .نمیدونم چه مرگمه؟
ایام به کام
.....
سلام . خوبی ؟ مثل همیشه با احساس بود دوست من . دیدم به روزی گفتم بیام پیشت . منم اولای مهر به روز می شم . موفق باشی
افسوس برای دل بیچارت
در پناه هو
سلام
نماز روزه هات قبول باشه خانومی.
ممنون که سرزدی
منو از روز اول هم ترک نکرده ومن هنوز هم به اندازه روز اول
دوستش دارم شاید هم خیلی بیشتر...
دلت شاد
یا رب
هچ هیچم هیچ هیچم هیچ هیچ
هیچ دانی کار هیچت خورده پیچ
سلام دوست عزیز . موفق باشی . خوشحال میشم به کوچه باغ من هم سری بزنی .
سلام
حتما بر میگرده منتظر باش
انتظار آتش عشق بیشتر میکنه
به قول خودت دلت شاد
سلام
دخترکی شاخه گلی در دست خنده ای بر چهره
به دنبال کلمه یا شاید جمله ای زیبا می گردی تا به او بگویی
چشم در چشم خیره هر لحظه بر ضربان قلبت افزوده می شود بی هیچ شک و تردیدی گل را گرفته و به جایش بوسه ای به او هدیه می دهی
در آن لحظه دنیا در دستان توست.
سلام یاسمین جونم
کاش بفهمد!!
سلام به خواهر گلم
امیدوارم نماز و روزت قبول باشه .
به امید روزی که همه غمهات تموم بشه .
دوسست دارم .
خداحافظ
زیبا شدم٬زیبا تر از بوسیدن
ساده شدم٬ساده مثل شکفتن
در اوج تو بر موج تو نشستم
دریا شدم٬دریایی از تو تا من
شهیار قنبری
تقدیم می کنم به دوست گرامی ام :یاسمین خانم.
موفق باشی و هر کجا که هستی بالا ترین و بهترین باشی.
با حضورت به سرزمینم خوشحالم نمودی
در این ماه عزیز از دوست عزیزم فقط التماس دعا دارم
یاد خدا آرامشبخش قلبهاست
بازم میام در ضمن لینکتان کردم در صورت تمایل اگه دوست داشتید شما هم می توانید ..
همچنان منتظر حضور گرمتان در سرزمین آفتاب هستم
سلام .چه قدر زیبا بود .به دلم نشست .........
یاسمین جان به روز کردم .می آی به خونه ی کوچک رویاهام؟
سلام خسته نباشی ممنون از محبتت امیدوارم در پناه خداوند زندگی شاد و پر مهری داشته باشی من هر روز وبلاگت رو می بینم مطالب زیبایی مینویسی
سلام من مهدی . من با سر گذشتی مشابه تو واما با این تفاوت که من دروغ نمی گویم . دوستش داشتم خیلی زیاد به اندازه تمام ستاره های تبعید شده دنیا . منو تنها گذاشت با تمام دوست داشتن هایم . خوشبختم ایمیل یادت نره
و این دنیای نامرد
یه دختر نابینا بود که یه دوست پسر داشت
دختره دوست پسرشو خیلی دوست میداشت
بهش میگفت:
اگه من دو تا چشم داشتم
واسه همیشه باهات میموندم
یه روز یه نفر پیدا شد که چشماشو به دختره بده
دختره وقتی تونست دوست پسرشو ببینه
دید که اونم چشم نداره
به پسره گفت:
برو دیگه نمیخوامت
پسره وقتی داشت میرفت گفت:
مراقب چشای من باش .....
سلام گلم:
میبینم تو هم مثل چو منی...
میبینم تو هم دلتنگ دلتنگی...
میبینم تو هم هنوز در دلت دوستش داری...
اما هیچ از خود پرسیده ای: آیا این عشق و این فداکاری ارزش انتظار تو را دارد؟
آیا حرفهای دلتنگیت را میخواند؟
آیا تاثیری بر دلش داشته آیا ارزشی برای عشقت قائل است؟
...من با وجود تمام احساس راستین و سرشارم سر خورده و شکست خورده شدم شما رو نمیدونم...بای
دلتنگیها
هنوز هم به اندازه روز اول دوستت دارم.
شاید هم خیلی بیشتر ...
یاسمین نازنین؛
این قسمت از شعرت خیلی به دلم نشست. در کل دلنشین نوشتی و دوست داشتنی.
بهت تبریک و خسته نباشی میگم.
دلت شاد و روزهات خوش و شبهات مهتابی.
سلام خانمی
من آپم.سر بزن
التماس دعا
سلام...
با این اوصافی که تو گفتیو اینگونه صدایش زدی مطمئنم که شنیده صداتو...
همیشه میگن اگه عشق واقعی باشه حتی اگه بهش نرسی باهاته...
پس باید بدونی عشقش به تو چگونه بوده...
شهریور ۵۹ سفالینه ام را خاطره آلود کرده
برای احیایش بدیدنم بیا...
سلام و درود بر شما و قلم توانمند و دانایتان باستحضار میرساند کلبه درویشی حقیر با مطلبی ببا عنوان دوباره دستانمان پر از دعا میشود بسوی آسمون ...بمناسبت حلول ماه مبارک رمضان و دعوت شده به ضیافتی به میزبانی خداوند متعال بروز شده است مثل همیشه منتظر قدوم سبز و نظرات ارزشمند شما هستم ...با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه دوستان و سروران گرامی از در گاه خداوند متعال ..در این ماه پرفضیلت ...التماس دعا.......
دیده بگشا ای به شهدِ مرگِ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا
دیده بگشا ای پس ازسوء القضا حسن القضا
دیده بگشا ازکرم ، رنجورِ دردستان ، علی
بحر ِمرواریدِ غم ، گنجورِ مردستان ، علی
دیده بگشا رنجِ انسان بین و سیلِ اشک وآه
کبرِ پُستان بین و جامِ جهل و فرجامِ گناه
تیر و ترکش ، خون وآتش ، خشمِ سرکش ، بیمِ چاه
دیده بگشا بر سِتم ، دراین فریبستان ، علی
شمعِ شبهای دژم ، ماهِ غریبستان ، علی
دیده بگشا نقشِ انسان ماند باجامی تهی
سوخت لاله ، مرد لِِِِِِیلی ، خشک شد سروِ سهی
زآگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم ای ساقیِ مستان ، علی
تیره شد از بیش و کم ، آیینة هستان ، علی
سلام یاسمین گل .ممنون از اینکه میای .التماس دعا
سلام . خوبی؟ ممنون که دعوتم رو پذیرفتی . وبت زیباست .
سلام یاسمین جون خوبی
من دلم واست تنگ شده
ماه رمضان امدو یه دنیا صواب
برام دعا کن
شاد زی ...
داداش روح اله