امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...
آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است ...
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر
تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد
برای همیشه برگرد...
نوشته هات خیلی به دلم نشست خیلی احساس تنهایی می کردم با خوندن نوشته هات اروم شدم زندگیم با شوهرم درست شد هر موقع که دلم می گیره میام سر وقت نوشته هات دیگه اروم می شم مرسی عزیزم خیلی خوبن برات از خدای متعال ارزوی سلامتی و توفیق روز افزون رو دارم
سلام
خیلی خوشحالم که زندگیتون رو به راه شد و خوشحالم که حداقل وبلاگم گره از مشکل یک نفر باز کرد..
امیدوارم دیگه هیچ وقت کشتی زندگیتون دچار گردباد حوادث نشه
دلت شاد سارای عزیز
- مرا گر بی توام غم نیست از هجران و تنهایی
به هر چیزی که روی آرم درو روی تو می بینم
- به تعبیر زیبای "شیخ بهایی":
تا تنهایم، هم نفسم یاد کسی است
چون هم نفسم کسی شود، تنهایم
بابت توجه و دقت نظر شما به یکایک پیام ها متشکرم.
در انتها اشاره به این نکته خالی از لطف نیست:
رهی سلیم تر از کوی بی نشانی نیست.
- درود و بدرود!
تا که بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی هم نفسی
تاکه رفتیم همه یار شدند
تاکه مردیم همه بیدارشدند، قدر آئینه
بدانید که هست نه درآن لحظه که افتاد و شکست
مرسی بابت اینکه میای به دیدنم
دلت شاد
سلام یاسمن جان
وب خیلى نازى دارى
خوشحال میشم به منم سر بزنى
سلام عزیز
مرسی که سر زدی
پستت عالیــــــــــــــــــــــــــــــه
قربانت
بــــــــــــــــــــــــــــــــــای
عمو جون اولا سلام ..دوما تولد وبلاگ قشنگتون رو به شما تبریک عرض می کنم ...سوم تو رو خدا یک کم خودتون رو غلغلک بدید و بخندید .... یک کم شاد باشید ...ببین کسی که این کلامت رو برایت می نویسه از بس که غم و غصه رو تو خودش ریخته ، تقریبا قلبش داره از جا کنده می شه ... باور کن عمو بعضی شبها نمی تونم از درد قلبم راحت بخوابم ...حتی پشت میز کارم راحت نیستم تا این کلامات رو یکجور و یکنواختش کنم و تقدیم شما کنم ...همش بخاط غم و غصه است ... نوارهای قلبم همه مشکوک می زنند ...
سلام
خیلی دلت میخواد برگرده.؟
منم خیلی چیزا دلم میخواست ولی... بهتره بیای ببینی. منتظرم.
سلام
یاسمین جان
عزیزم قربون اشک چشمهات برم که هنوزهم دلت گرفته
آخه نازنین تو که این همه دوست داری و همه بچه های بلاگ اسکای دوستت دارن چرا این همه غمگین هستی
من که خیلی دوستت دارم عزیزم و همش منتظرم که تو شاد بنویسی
شاد باشی
قصه ای نیست که تعریف بکنم
تو درونش نباشی
تو روزام هیچ حسی نیست بگذرونم
تو بهونه ش نباشی
همیشه فکر میکنم تو زندگیم همه جا
تو با منــــــــــــــی
گفتن هیچ حرف عاشقونه ای نیست
که تو دلیلش نباشی
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام: بازم منم...
بروزم...میتونی با حضورت خوشحالم کنی
سلام
زیبا بود
باشه تو نیا ولی من میام
سبز باشی
ززززززززززت زیاد
سلام وخسته نباشی !
اگه شکستن قلب و غرور صدا داشت ، عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
میبینمت غمت کوچولو!
سلام یاسمین جان
.
خیلی خیلی قشنگ نوشتی
.
ببخشید که نمی رسم و کم کم میام ، انشالله ای دارم جز ای دی اس الیون میشم ، بیشتر میام.
.
دلت شاد
.
آرزومند آرزوهای شیرینت
.
آرش
سلام
مرسی که بازم به یادم بودی. راستی تو مگه شرقی هستی منظورم اینه که شرق ایران هستی؟
من تو غربی ترین جا هستم از دیار زرتشت از ساحل چی چست شهر نقل هستم.
فعلا
درود .
نامت را به رسم پدرم کوروش بر کدامین سنگ این سرزمین حک کنم؟
حتی سنگی نمانده همه را به تاراج بردن
باشد با خون خود بر اسمان زمین مینوسم ازادی
نامت در کدامین واژه حلول خواهد کرد.
دامون وزیریان
قلمت پر توان تنها دل شکسته اما مغرور چموش . پیروز باشی
من اپم.....
سلام دوست من کارات زیبا است به من سری بزن
به ارومیه ایها هم سر بزنید چون گلند.
س
ل
ا
م
--------
بلای خانمان سوز کنکور ! وگر نه همیشه من اینجام
منظورم رو که گرفتی یاسی جون ؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سلام نازی جون...اا..! ببخشید.. یاسی جون..!! ( چشمک )
مثل همیشه از لطف بی اندازه ای که به من داری ازت ممنونم...
اولین چیزی که توی این پست نظرم رو جلب کرد عکسش بود...چون نقاشیه خیلی قشنگه...
و بعدش که متنش رو خوندم دیدم اون از عکسش خیلی قشنگتره... چون احساساتی که از این جمله ها سرازیر میشه خیلی بیشتر از احساساتیه که از اشک های اون عکس داره سرازیر میشه...
از طرف سینوهه هم به زودی یه پیغام برات دارم..اما اینم گفت که بهت بگم مطمئن باش که همچنان خوانندهء وبلاگته و تا وقتی که اونور کسی هست که بنویسه ، اینور هم کسی هست که بخونه و بفهمه و درک کنه...
دوستان تو ...
شیطان روزی هزار دفعه وسوسه میشود که انسان شود ولی....
سلام...
خوبی....
من کم میام سر میزنم اما منیدونم محبت داری به وبلاگ و من...تفلد وبلاگت هم مبارک...ایشاله شادیهاتو هم میاری توش...خدا بزرگه...
یاعلی
تاتا
سلام یاسمین جون اومدم بگم که من آپم خوشحال میشم بهم سر بزنی منتظرتم .
با تشکر ملیکا
۱۸ خرداد روز تولد منه . نمیخوای بهم تبریک بگی ؟
بابا منم همیشه به وبلاگت سر میزنم و هر بارم نظر یادم نمیره !!!
یا علی مدد. . . .
سلام یاسی عزیز خوبی
مثل همیشه زیبا و دلنشین بود... ولی نمیدونم آیا اونی که با یکی دیگه همسفر شده روزی بر می گرده....... ما که در انتظار هستیم چه بیاد چه نیاد...............
مثل اینکه من حالا حالاها هستم... ولی فعلا حال و هوای به روز کردن را ندارم.......
دلت شاد........
امیدوارم خودت شاد شاد باشی
و باز هم تو بمانی و یک عمر صبوری
این شعروجواب سوالت را ۲۸ خرداد کامل خواهم گفت شاید قسمی از حرفهای تو باشه به زبانه من.
مثل همیشه وبلاگت قشنگه.
سلام یاسمین جون
با ما به ازین باش که با خلق جهانی
دیگه به من سر نمی زنی نکنه که دلخوری
به هر حال من اهل گله و شکایت نیستم...
اگه از من کامنتی می بینی یا توی وبلاگم مطلبی برای شما می نو یسم به متن ها زیاد فکر نکن
به این فکر کن که یکی به یادت هست و تو رو دوست داره
شاد زی...
سلام
مطالبتون همیشه زیبا و به دل نشین
وقتتون خوش
همیشه پیرووووز
سلام یاسمین
خیلی قشنگ نوشتی
واقعاْ قشنگ بود
اگه اجازه بدی می خواستم لینک وبلاکت رو تو لینک دونیم بزارم
ممنونم
موفق باشی
سلام یاسمین جان
شرمنده که اینقدر دیر اومدم. وبم بخاطر مشکل فیلترینگ مخابرات فیلتره هنوز.هر جا هستی سلامت باشی.
یا علی مدد........
سلام گلم:
از اینکه دیر سر زدم و از دستم رنجیده خاطر شدی عذر میخوام...اما باید بهتر بدونی که همه ما در تلاش روزی بهتر از دیروز سخت درگیر اجتماعیم... پس بر من خرده نگیر چرا که شما همیشه دوست خوب من خواهید بود... طبق معمول آپ بسیار زیبایی داشتید که ایول داره...همیشه منتظر حضور سبزتون هستم
یاعلی [گل]
salam
tavalod webloget ro tabrek megam omedvaram ke roozi berese ke in ghamhay to tamooombeshe be zodi
اره عزیزم .اون وبلاگم مال ماست.
سلام موفق باشی ما رو لینک نکردی
سلام .منم از دیروز تا حالا خیلی غمگینم البته درونی .موفق باشی .ممنون از حضور سبزت .
با همه بی سر و سامانیم
باز به دنبال پریشانیم!
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدن آنیم!
آمده ام تا تو صدایم کنی
عاشق آن لحظه طوفانیم!
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانیم!
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم!
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیم!
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانیم!
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانیم!
ها به کجا می کشیم خوب من
ها نکشانی به پشیمانیم!
دلت سبز
سلام یاسمین خانم گل و گلاب
مرسی که به من سر زدی
از نظرتم ممنون من یه مشکل داشتم که میخاستم باهات مشورت کنم ولی میلتو ندارم
اگه میشه میلتو برام بذار
سلام عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه خیلی دوست داشتم بیشتر باهات باشم ابجی جونم مراقب خودت باش
تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من....
سلام یاسمین خانم گل و گلاب
برای فرستادن دعوتنامه ایمیل تون لازمه....
مرسی
سلام یاسمین جون ممنون از اینکه بهم سر زدی یاسمین جون فکر می کنم از یه چیزی نا امید شدی چون تا اونجایی که می شناسمت ادمی نیستی که به این راحتی خسته بشه امیدوارم که هیچ وقت احساس خستگی نکنی منتظرتهستم یاسمین جون موفق باشی .
با تشکر ملیکا
چه آپ داغی. ماله همین امروزه. چرا خبر نمی کنی؟ یاسمین و نامردی؟ عجب ......
ما که آپیم. راستی تولد وبلاگت مبارک.
ما رو بگو رو دیوار کی داریم یادگاری می نویسیم و کی رو لینک کردیم.
مسیحا از رشت
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟
حتما منم!
منم حال تو رو دارم یعنی دقیقا هیچی نمیتونم بگم....ولی خوندم مطلبت رو.....بیا ببین چه کتک کاری راه افتاده تو نظرات وبلاگم........
نامهربون این جوریه رسم و رسوم عاشقی؟ میگی هنوز دوستم داری ..من که ندیدم این جوری...توروقسم دادم به جون جفتمون ...به تموم لحظه ها خاطراتمون ..اما تو گفتی نمی شه اینجا باید تموم بشه....
***پرسه های عاشقانه آپ شد***
***منتظر حظور گرمت هستم***
افسانه جهان دو روزی بیش نبود ان هم یاسمین بیا به تو بگویم که به چه سان گذشت یک روز به بستن دل به این و ان و روز دگر به کندن دل زه این و ان گذشت.
در پناه هو
آنکس که ارزش اشکهای ترا داشته باشد هرگز ترا به درد گریستن مبتلا نخواهد کرد.
بسیار زیبا بود
عشق همینه . تنها جهنمی که همه حتی وقتی توش میسوزن میگن : در آتش عشق سوختن هم هنر است ....
باز هم بهت سر میزنم . راستی من آپ کردم و منتظرتون هستم
با سپاس .. مطرود ...
سلام یاسی جان
یه چیزی ظهر نوشتم ولی موقع ارسال یک لحظه برق رفت .نفهمیدم فرستاده شد یا نه .به هر حال از معطر کردن وبلاگم از تو دوست خوبم متشکرم.
در خصوص این متن اخیرت هم با اینکه زیباست و سرشار از احساس ولی دلم نمیاد به به و چه چه کنم ، چون که به قیمت ذوب شدن تو این زیبائیها به تحریر درمی آید. بیشتر من یاد شعر " آی آدمها " می افتم.
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید !
یک نفر در آب دارد می سپارد جان .
..
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
..
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان !
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید !
.....
یاسمین جون امیده که ماهارو زنده نگه داشته.اگر واقعا از ته دلت امید داشته باشی مطمئن باش یک روزی برمیگرده.
حرفات خیلی غمگین اما بسیار زیبا
سلام
و تو غافلی
از اینکه مگه می شد از این مهربونتر باشه و نبوده
از اینکه چرا اینقد دلش رو می شکنی
با تموم چیزایی که خودش بهت هدیه کرده نا فرمانی اونو می کنی
از اینکه کاش می تونستی بشناسیش
کاش می تونستی کسی بشی که بهت افتخار کنه
و کاش.........
فقط می دونی دوسش داری و بهش میگی
خدایا اگه با کارام دل مهربونت رو آزردم
بهم خرده نگیر که از سر جهل بوده نه قصد
خدایا می دونی با تموم بدیام دوست دارم و
ازت می خوام هیچ وقت دستمو رها نکنی .........
هر روز برای برگشتند اشک میریختم ودلم بی تاب دیدار دوباره ات بود
اما وقتی برگشتی که ای کاش بر نمی گشتی در خیالم منتظرت می ماندم
وقتی برگشتی دیگر آن خیال من نبودی که هر روز با یادش زندگی می کردم
کاش همان طور یک خیال می ماندی اما حالا دیگر برایم هیچی
هیچ