دیگر به خلوت لحظه هایم عاشقانه قدم نمی گذاری
دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی بینمت
سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام
من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرانده ای...
وازه ها پر کرده ام من نگاه ملتمسم را در این که شاید
دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است و دستهایم بیش از هر زمان دیگر
نام تو را قلم می زنند و در این
سایه سار خیال با زیبا ترین رنگها چشمهایت
را به تصویر می کشم
نگاهت را جادویی می کنم که شاید با دیدن تصویر چشم هایت جادو شوم
تا به حال نوشته بودم ؟
! به گمانم نه
پس این بار برایت می نویسم
دست نوشته هایت سر خوشی را به قلبم هدیه می کنند
هنوز می خواهمت...
گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند
اما باز هم در آخرین لحظه
تکرار می کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرند،
حتی
اگر دستانت مرا جستجو نکنند
هیچ بارانی قادر نخواهد بود
تو را از کوچه اندیشه هایم بشوید
و این ها برای یک عمر سرخوش
بودن و شیدایی کردن کافی است
به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که:
ام دلتنگ شده
به همین سادگی...
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست...
خیلی باحال بود...واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم...قربونت برم ...
سلام یاس مهربان
.
.
فکر کنم یه هفته ایی باشه که این طرفا نیومده بودم
یه چند روزی از این تهران شما فرار کرده بودم
فرصتی بود آرامش در کنار طبیعت رو تجربه کنید
.
بخونم ببینم یاس این چند روزه چیا نوشته
... تا بعد
غمت در نهانخانه ای دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند.
شادباشی
من از تو یاد گرفتم
که تن به یاس بشویم
شبیه باغچه باشم
همیشه راست بگویم
تو رو به اشک نوشتم
که از تو رنگ بگیرم
که از تو سیر بنوشم
دم قشنگ بگیرم
من از تو یاد گرفتم
که بی دریغ بخندم
که بی حساب ببوسم
که دل به خواب ببندم
تو رو به اشک نوشتم
که از تو رنگ بگیرم
که از تو سیر بنوشم
دم قشنگ بگیرم
من از تو یاد گرفتم
که رخت نور بپوشم
به ضرب ساز بچرخم
به جرم عشق بجوشم
من از تو یاد گرفتم
چه کودکانه یاد گرفتم
که ساده تر باشم
من از ترانه یاد گرفتم
که خوش نفس باشم
چه شاعرانه یاد گرفتم
که با خبر باشم
من از پرنده یاد گرفتم
که بی قفس باشم
من از تو یاد گرفتم
که رخت نور بپوشم
به ضرب ساز بچرخم
به جرم عشق بجوشم
من از تو یاد گرفتم
من از تو یاد گرفتم
که رخت نور بپوشم
به ضرب ساز بچرخم
به جرم عشق بجوشم
به جرم عشق بجوشم
من از تو یاد گرفتم
هفت رنگ زندگیت شاد داداش کوچیک . . . . ممول
سلام
جالب بود
موفق باشی
سلام. زیبا بود.ولی خیلی فضای وبلاگت سیاه است.امیدوارم که خوش باشین.
خدانگهدار
سلام همراه مهربون
یاسمین جان نوشتتون خیلی زیبا بود ... واقعا که حرف دل منم بود ...
راستی یه چیز رو می دونستی ؟؟؟!
اگه نیوتن قبل از مرگش صورت ماه تو رو می دید معنای حقیقی جاذبه رو می فهمید :دی
بابا جاذبه وقت کردی یه نظری هم به من تنهاترین کن ثواب داره هااااااا
یاسمین عزیز.
دوباره سلام.راستش عذر می خوام یه مدتی نبودم.اما در خلال همه چیز و همه کس تو هنوز می نویسی تا بتونی یکم فقط یکم دردتو تسلی بدی و این فوق العاده است.با خودم گفتم حالا که یه مدتی نبودم زیاد جالب نیست دست خالی برگردم.
ببین خوبه؟
بگذار تا بدان جا روم که دیگر نشانی از تو نیابم.
بگذار تا بدان جا روم که در هر چه می نگرم نشانی از تو نیابم .می دانم که نمی دانی اما یاد تو همچنان در وجودم می خلد،عصاره ی زندگانی ام را با لبان زهر آلودش می نوشد و بی آنکه بخواهم پوچ تر از پیشم می کند.
بگذار تا بدان جا روم که افاق همگی به نگاهم ختم شوند و تا بیکران ناله هایم ادامه نیابند.
بگذار تا بدان جا روم که در همسایگی خویش جز اندوه و حسرت چیز دیگری نیابم.
بگذار تا بدان جا روم که دیگر نه از من،نه از تو و نه از پیوندمان،از بوسه هایمان و از فروغ نگاهمان در یادها اثری نمانده باشد.
شاد باشی عزیزم.
امضا:یک ناشناس
سلام امیدوارم موفق باشی من برای اولین بار بود به سرزمین خاطرات شما قدم گزاشتم امیدوارم به قول خودتان عمر غصه هاتون کوتاه وبه قول من خوشیهاتون دو صد چندان /یا حق
مثل همیشه زیبا و از دل تنگت آمده بود
یاسمین جانم همیشه سبز و شاد باشی
سلام خوبی عزیز؟
وقت کردی حتما یه سری بزن من آپم منتظرتم بای بای
سلام دوست خوبم
نظر خاصی ندارم... مثل همیشه زیبا و پرمعنا بود....
شاد باشی و تا درودی دیگر بدرود.......
سلام خوبی یاسی قشنگم؟
چه خبر؟ دلتنگت بیدم
دل نوشته زیبایی بود(خودمونی بگم فکم افتاد به کسی نگیا)
یاسی نیگا کن آبجی گلم
یه خورده از این دل نوشته ها به منم قرضی میدی؟
ما خنگیم از این خوشگلا یاد نداریم!!!!
...............
منم به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگم:(شرمنده از جمله خودت استفاده کردم مخم تعطیلی رسمیه)
اونی که دوسش داری بهش نگو دوسش داری میره و تنهات میذاره اگه باور نداری بهش بگو دوسش داری می ره و رو دلت پا میذاره.
من چون خیلی دوست دارم می گم دوست دارم
چون اگه هم بری افسوس نمی خورم که نگفتم بهت
چقدر دوست دارم
خلاصه خیلی دوست دارم خوشگلکم
بای تا سلامی دیگر
سلام ممنون که اومدی. منتظرت هستم.
سلام وبلاگ خوبی داری . موفق باشی . من زیاد وبگردی نمیکنم ولی نمیدونم چرا اومدم اینجا شاید به خاطر ...
سلام
حال میکنی پایه وبت شدم؟؟؟؟!!!!!
آخه خداییش قشنگ می نویسی و یه جورایی هم همدردیم
)-:
او راحت تر از اینکه فکرش را کنی می تواند ... همه دلتنگیها و دل مردگیهای تو حتی خطی بیرنگ هم بر دفتر دلش نمی کشد ... پس چرا دلتنگ؟ ... دلتنگه چه می شوی! ... برای که شوریده می شوی اینچنین زار ...
نقاش غمگین ! نقشی از چشمان منتظرت بکش تا ببینی راست است آنچه آینه هر صبح به چشمان خمارت می گوید ... لحظه های طلایی می گذرد و تو دلخوش به هیچی شاید ...
خود را دریاب نه سایه هر رهگذری را ...
او راحت تر از اینکه فکرش را کنی می تواند ... همه دلتنگیها و دل مردگیهای تو حتی خطی بیرنگ هم بر دفتر دلش نمی کشد ... پس چرا دلتنگ؟ ... دلتنگه چه می شوی! ... برای که شوریده می شوی اینچنین زار ...
نقاش غمگین ! نقشی از چشمان منتظرت بکش تا ببینی راست است آنچه آینه هر صبح به چشمان خمارت می گوید ... لحظه های طلایی می گذرد و تو دلخوش به هیچی شاید ...
خود را دریاب نه سایه هر رهگذری را ...
سلام........
خوشحال میشم به من سر بزنی..........
سلام:
از اینکه سر زدی ممنون بازم بیا
من منتظرم
واقعا زیباست مثل همیشه[گل][تعجب]
سلام
خودت قلم به دست بگیر
موفق باشید
خدانگه دارتون
سلام عزیزم
آپت خیلی قشنگ بود
ببخشید اگه دیر به دیر میام
وت امتحاناس دیگه
البته بماند که من درس نمیخونم{چشمک}
ولی خب...
حداقل نگران که هستم:دی
ممنون که به یاد فرزاد هستی عزیزم
آرزومند آرزوهای پاک تو....فرزاد
کاش اسم وبلاگت رو عوض میکردی
سلام دلبر****خوبی که آره؟
ببخشید نتونستم تو این چند مدت بیامو نظر بدم عوضش الآن از اینکه اومدم حال کردم آخه وبلاگت به آدم امید میده عزیز **فقط می تونم بگم محشره *دمت گرم
پیروز باشی ********* غمو بذار کنار عزیز منم اولش مثله شما بودم اما حالا تصمیم دارم شاد باشم شاد شاد
سلام...
خیلی خیلی زیبا بود...
خوش باش و سلامت و صبور...
سلام
خوبی؟
منم خوبم
نظراتت زیاد شده ها
سلام ...
به همین سادگی ... :(
عازم جهنمم ... حلالم کن ...
من نمیدانم...غمگین بودن برای دل کوچک وبچه گانه ات کافی نیست؟...دلتنگی ات را برای روز های سبز اما طوفانی عشق
سرگردانت نگه دار....یاسمین عجیب دلم را تنگ کردی..
آرزوی پرواز را دارم ، پرواز از این سرزمین بی محبت ، میخواهم سفر کنم ، سفر به سوی سرزمین خوشبختی ها و کاش همسفری بود و آن همسفر من تو بودی!
آروزی شنیدن صدای نفسهایت را دارم ، کاش فاصله ای نبود و کاش ما در کنار هم بودیم تا صدای نفسهای گرمت را احساس کنم ، کاش مرزی نبود بین ما و ای کاش اگر هم مرزی بود آن مرز تو بودی!
آرزوی آغوش گرمی را دارم که مرا در آغوش خود بگیرد و در آغوشش با من با صدای آهسته درد دل کند و ای کاش آن آغوش ، آغوش گرم تو بود!
سلام. خوبی؟ دفتر عشق آپدیت شد. منتظر حضور گرم و پرمحبت شما هستم.شاد و پیروز باشی. یا حق