دستها بالا بود.
هر کسی سهم خودش را طلبید.
سهم هر کس که رسید،
داغ تر از دل ما بود
ولی
نوبت من که رسید،
سهم من یخ زده بود!سهم من چیست مگریک پاسخ
پاسخ یک حسرت!
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگیها
شاید از وسعت آن بود
که بی پاسخ ماند
به سهمه کوچکی که دنیا بهت داده شاد باش چرا که به کسانی مثل من هیچ سهمی نداده،انگار قطب ما هیچ وقت کمی آب نمیشود.
((رخساره برگ زرد شد و نفس هوا سرد گشت))
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند ...
شاید ... .
شاد باشی
به امید دیدار ... .
فرنوش هم سلام می رسونه.
ایشلا این سهام عدالت بیاد تا داغ باشه.
من که سهمم به خیالی گذران باطل شد
چه بگویم
دوست داشتی سربزن
خیلی خیلی خیلی زیبا بود . احساس راه رفتن توی باغ پاییزی پر از برگ بهم دست داد. خیلی آرومم کرد. خیلی قشنگ بود و روان.
اگه یاهو مسنجر استفاده میکنی من رو هم add کن. مرسی
سهم تو از زندگی شاید...نرسیدن های بسیار است....بی حسرت نباشید...دل بی حسرت سنگی سیاه ...کودک دلت ارام کن رفیق....چقدر بی بهانه می بارد...
به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
سلام همراه مهربون
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنـــهام
هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی!
به روزم و چشم انتظار نگاه سبزتون ...
00000000000000000000000000000
__________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان
یار دبستانی من٬ روز دانشجو مبارک!
من دلم میخواهد ... خانه ای داشته باشم پر دوست ... کنج هر دیوارش ... دوستانم بـنشینند آرام ... گل بگو گل بشنو ... هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد ... شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست ... شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست ... بر درش برگ گلی میکوبم ... و به یادش با قلم سبز بهار ... مینویسم : ای یار خانه دوستی ما اینجاست ! ... تا که دیگر نگوید:
سهراب : خانه دوست کجاست
روزگارت خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش
سلام
یه خورده شادتر باش
موفق باشی
راستی من می خواستم بالا کامنت بزارم که جا نبود