آنگاه که هوای غبار آلود پاییزی بر زندگیم چنگ انداخت و تو به اوج آسمانها پر کشیدی
من زمستانیترین روز زندگیم را تجربه کردم...
و با تمام حسرت و اندوه
با تمام بغض
با تمام درد
و با تمام هر چه از امید است
فریاد برآوردم...
او را با خود نبر
او را بگذار تا بر روی دستانش ببارم
شبنم اشکی
و اما........
اومدی همه زندگیم شدی ولی حالا...
سلام
وبلاگه زیبایی دارین
به منم سر بزنین
بای
سلام
زندگی زیباست اما نه تنها
سلام دوست خوبم
خوبی؟
چرا ووقتی اپ کردی خبرم نکردی نامرد
سلام
دوست داشتن درست مثل ایستادن در سیمان خیس است هر چقدر که بیشتر توش بمونی سخت تر جدا می شی و اگر هم بتونی ازش بیرون بیای حتما رده پات باقی می مونه.
شاد باشی
[گل]
زمستان سخت است یاسمین عزیز، این شعرو برات می نویسم گلم:
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست،مرگی نیست
صدائی گر شنیدی،صحبت سرما و دندان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان،دستها پنهان
نفسها ابر،دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده،سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر وماه
زمستان است.
بعضی وقتا فرصت خیلی کم هست مثل همین الان
بعید می دونم الان پنج دقیقه بیشتر فرصت داشته باشم
گفتم تو این تایم ولو کم به چندتا از دوستای قدیمی سر بزنم
گل سرسبد و تاپ تن اوناهم که خودت هستی
شاد و خرم باشین
... تا بعد
!
صلام.!
در حال حاضر من هم دارم زمستانی روز هام رو می گذرونم...
یعنی ۲ سال اینجوریه....!