از قلبت فاصله می گیرم
چرا که می ترسم صدای پایم شیشه نازک آنرا بشکند
از وجودت فاصله می گیرم
چرا که وحشت دارم حضور سردم تارهای نازک غرورت را بدرد
از چشمانت نگاه بر می گیرم
چرا که واهمه دارم اشک راه چشمانت را به خاطر بسپرد
تو می روی و من می مانم تنهای تنها
با قلبی شکسته و غروری جریحه دار شده
باران نیز می بارد و من نیز.....
می نویسم باران
تو بخوانش طوفان
می نویسم دریا
تو بخوانش مرداب
راحت و ساده
می نویسم ، عشق
تو بخوانش تب و بیماری پوچ
می نویسم ... ، می نویسم ...
تو نخوان ، هیچ نگو
هیچ ... ، هیچ نگو
سلام دوست عزیز .... با اون گرمی میای و بدون حتی یه خدا حافظی می ری ......
-------------------------------------------------------------------
زندگی در هزاران راه و کوره راههای خویش
باز بن بست های نا آشکاری را آشکار می کند
زمین راز زمان است
وما در گذر زمان ، بازیچه اوییم
راز تنهایی و بندگی راز مرگ است و زندگی
با خود بگو :
چگونه می اندیشی ! که بر زمین حکم رانی می کنی
سکوت کن
سکوت
سکوت چاره توست .
سلام عزیزم
ببخش نتونستم سر بزنم
عکس های که میذاری محشره
(:*
سلام
آف هامو همین جا مینویسم برات ...
نمی دونم چیکار کردم
نمی دونم چه حرف بدی زدم
یا چه وقت ناراحتت کردم که اینجور باهام سرسنگین شدی
اما من معذرت می خوام
میدونی
من سنگ صبور خیلی ها هستم
اما الان با همه این فشارها احساس می کنم خودم بیشتر از همه بهش احتیاج دارم
به کسی که منو بفهمه که چی میگم
یاسمین جون
میخوام باهات حرف بزنم
همین
سلام یاسمین عزیز واقعا زیبا بود...
باران نیز می بارد و من نیز ادامه خواهم داد نمیدانم تا کی ولی
ادامه خواهم داد...
شکسته بود وقتی دیدمش . قلبمو برید و رفت . حالا قلبم هر شب میباره هم خون هم اشک . چه بارون بباره چه نباره .
یاسی چی کار کردیم که به خودشون این اجازرو دادن ؟
سلام
خیلی زیبا بود
من عاشق نم بارونم
و من نیز زیر قطره های بارون قدم می زنم و دیوانه وار اشک میریزم