. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .
درباره من
همیشه تنها ............
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم
قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم
رو می شکنی
ادامه...
اولش به رسم دید و بازدید اومدم سری بزنم. چقدر حالم گرفته شد وقتی داستان زندگیت رو فهمیدم. آخه من هم یه وقتی این بلا سرم اومد. بر سفرهی دل آنکه صمیـــمانه نشست افسوس، نمک خورد و نمکدان بشکست با دیــــــدهی اغماض گذشـــــــتیم از او ما مردی خویـــــــش را ندادیــم از دست آره، رفت و جلو چشمام با یکی دیگه ازدواج کرد، دلم می خواست زمین دهن باز کنه و منو برای همیشه فرو ببره. چون وقتی که کسی رو با تمام وجود میخوای و اون نامردی میکنه دیگه توی دنیا به کی میشه اعتماد کرد؟ مدتهای زیادی دیگه سرم پایین بود و حتی دوست نداشتم توی روی کسی نگاه کنم. اما یه روز سبز بهاری وقتی که از زمین و زمان خسته بودم، خدا یه دختر ناز و آسمونی سر راهم گذاشت، ماه ماه! کسی که با تمام وجودش دوستم داشت. اولش باورش برام سخت بود، اما سریع باورش کردم. اون دختر الان سه ساله که زنمه و زیر یک سقف با هم زندگی میکنیم. با خودم میگم خدا دوستم داشت، خیلی! بعد از سه سال الان هم که از خونه میرم بیرون مرتب زنگ میزنه و دلش برام تنگ میشه. باور دارد که دختری خوشـبخت است از این بابت خیال من هـم تخت است معشوقهی من از آسمان آمده است انگار که باورش برایت سخت است؟! مطمئنم اگه توی دلت،برای خودت آدم خوبی باشی و قصد نامردی کردن به هیچ کسی رو نداشته باشی، یه روزی خدا راهی رو پیش پات میذاره که روزی هزار بار میگی خدا رو شکر که اولی نشد و این شد! آره یه روز اون اولی رو توی خیابون دیدم... انگار خیلی دوست داشت بیاد باهام صحبت کنه اما هرگز! فقط به اندازهی جواب سلام کفایت کردم و در حسرت صحبت کردن گذاشتمش، پشیمونی رو توی چشماش دیدم. ولی من فاتح! خوشبخت! خدا کنه همینجوری بمونم. بهم سر بزن. یه دور که شعرهام رو بخونی داستان زندگیم دستت میاد یا حق!
عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل می سازد. اگر دیگری را ذوست می داری، اگر می خواهی یاریش کنی، کمک کن تا یگانه شود. نه نباید او را اشباع کنی. تلاش نکن با حضور خود بگونه ای او را کامل کنی. دیگری را کمک کن تا یگانه شود. چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضور تو نباشد
همه چیز روزی درست خواهد شد تنها ما نمی دانیم کی و چه جوری
اولش به رسم دید و بازدید اومدم سری بزنم. چقدر حالم گرفته شد وقتی داستان زندگیت رو فهمیدم. آخه من هم یه وقتی این بلا سرم اومد.
بر سفرهی دل آنکه صمیـــمانه نشست
افسوس، نمک خورد و نمکدان بشکست
با دیــــــدهی اغماض گذشـــــــتیم از او
ما مردی خویـــــــش را ندادیــم از دست
آره، رفت و جلو چشمام با یکی دیگه ازدواج کرد، دلم می خواست زمین دهن باز کنه و منو برای همیشه فرو ببره. چون وقتی که کسی رو با تمام وجود میخوای و اون نامردی میکنه دیگه توی دنیا به کی میشه اعتماد کرد؟ مدتهای زیادی دیگه سرم پایین بود و حتی دوست نداشتم توی روی کسی نگاه کنم. اما یه روز سبز بهاری وقتی که از زمین و زمان خسته بودم، خدا یه دختر ناز و آسمونی سر راهم گذاشت، ماه ماه! کسی که با تمام وجودش دوستم داشت. اولش باورش برام سخت بود، اما سریع باورش کردم. اون دختر الان سه ساله که زنمه و زیر یک سقف با هم زندگی میکنیم. با خودم میگم خدا دوستم داشت، خیلی! بعد از سه سال الان هم که از خونه میرم بیرون مرتب زنگ میزنه و دلش برام تنگ میشه.
باور دارد که دختری خوشـبخت است
از این بابت خیال من هـم تخت است
معشوقهی من از آسمان آمده است
انگار که باورش برایت سخت است؟!
مطمئنم اگه توی دلت،برای خودت آدم خوبی باشی و قصد نامردی کردن به هیچ کسی رو نداشته باشی، یه روزی خدا راهی رو پیش پات میذاره که روزی هزار بار میگی خدا رو شکر که اولی نشد و این شد! آره یه روز اون اولی رو توی خیابون دیدم... انگار خیلی دوست داشت بیاد باهام صحبت کنه اما هرگز! فقط به اندازهی جواب سلام کفایت کردم و در حسرت صحبت کردن گذاشتمش، پشیمونی رو توی چشماش دیدم. ولی من فاتح! خوشبخت! خدا کنه همینجوری بمونم.
بهم سر بزن. یه دور که شعرهام رو بخونی داستان زندگیم دستت میاد
یا حق!
و گاهی نمیتوانیم حتی دوست داشتن را ابراز کنیم
شاد باشی
عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل می سازد. اگر دیگری را ذوست می داری، اگر می خواهی یاریش کنی، کمک کن تا یگانه شود. نه نباید او را اشباع کنی. تلاش نکن با حضور خود بگونه ای او را کامل کنی. دیگری را کمک کن تا یگانه شود. چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضور تو نباشد
روز خوش mr.wolf
گــــــــــــــــــاه نگا هت من را به
بی راهی کشاند