حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

حرفهــــــــــای یه دختــــــــــر غمگین

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تقدیم به همه کسانی که جوابشان بی وفائی یار بوده است. . . . . . . . . . . . . . .

۳۶۸

 

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم , وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم,

 وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم,

وقتی که او تمام کرد من شروع کردم, وقتی او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
فلانی پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 http://www.peste.blogfa.com

سلام شما عادت داری یه بار که جایی رفتی دیگه نمی ری نه
ولی من نه من همیشه سراغ شما رو می گیرم یاسی جون

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 00:14 http://expiredhero.blogsky.com

سلام
من هم
بیشترین خوشحالی رو توی کامنت های تو می بینم
توی کسی که آرزو میکردم که کاش پیشش بودم
نه به خاطر این که توی دریای غمش دنبال یه شنا کنم
اما توی دریای چشماش غرق بشم
و نه به خاطر این که دیدن یه لحظشو با غر زدن های خار مغیلان شریک کنم
من حتی نمی خوام تنهایی دلشو بشکنم
آخه میدونم از اون لذت می بره
اما میخوام کنارش باشم
تا بهش ثابت کنم که
برای بودن هیچ وقت دیر نیست
میخوام ازش بخوام که باشه
چون اینجا اومده که باشه
فکر نکنم خواهش بزرگی باشه


بودن یا نبودن . مسئله این است...
بودن یا نبودن ، کدون مسوله این است ؟
بودن یا نبودن ، موضوع چیه ؟

از شوخی هم گذشته
خودت رو توی جایگاهت ببین
جایگاه تو توی زلال ترین دلاست
یه چیز دیگه هم هست که بعد این حرفا نمی تونم بگم
اما مطمئن باش که یه روز بهت میگم
چون حق توئه
مواظب خودت باش یاسمسن جان

برخی تو
قهرمان فراموش شده

ساحر چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:24 http://X-WOLF.BLIGSKY.COM

به جای اینکه به سیاهی و تاریکی شب نفرین کنی سعی کن شمعی بیافروزی.
ممنون از نظرتون ولی حیف که هنوز نتونستم تو لیست دوستان شما قرار بگیرم و این نشون میده که تو کار موفق نبودم

روز خوش mr.wolf

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:29 http://bood.blogsky.com

گاهی اوقات زندگی چقدر جدی می شود !
شاید هم زندگی همیشه جدیست و فقط ما گاهی آن را به شوخی می گیریم . دلم طاقت نمی آورد ، یک بغض سنگین گلویم را می فشارد ولی اشکیi نمی ریزد . احساس می کنم که قدرت تحمل کردن حقیقت زندگی را ندارم . مثل آدمی که تمام عمر در خواب بوده و یکباره بیدارش کنند و بگویند : زندگی کن و زنده بمان !

ثریا چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:11 http://orphic.blogsky.com

سلام دوست عزیز . خیلی قشنگه . وبلاگتون هم جذابه . امیدوارم موفق باشید . ارادتمند : ثریا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد